پم پم

خاطره زاییمان

1سال قبل .....تو روز12 /2/91 ساعت11 بردیا کوچولوی  مابدنیا اومد.... 9ماه حاملگی من خیلی بدگذشت... ویار شدید... خونه عوض کردن...کمردرد.. تنگی نفس.. سنگنیی... ولی خدای مهربون یه قدرت و شهامتی به من داد.. که تونستم مقاومت کنم...من که تا ماه 6 7 تکون ها رو احساس نمیکردم.. ولی بعدا خیلی حساس شده بودم... طوریکه 1 هفته مونده به تاریخم... گریه و داد و بیدادکردم که بچه تکون نمیخوره.. بیچاره شوشو و مامانم ...ترسیده بودن..ولی خدا روشکر سالم بود.حالا جالبه بعد از اونروز تا میگفتم خستم یادرد دارم..مامان ساکموبرمیداشت میگفت بریم بیمارستان بجه میاد ..تا رسیدیم به شب قبل از زاییمان.........مامان و شوشو راحت خوابیده بودن...من بیخوابی داشتم...
23 ارديبهشت 1392

تولد 1 سالگی بردیا

سیخ میوه اش رشته کوکوسبزی کادو ها سالادالویه سمبوسه سالاد ماکارونی دلمه دسر کوکولوبیا کوکوسیزی کشک بادمجان ته چین مرغ ...
20 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پم پم می باشد