پم پم

خبر نی نی دار شدن

چند روز بود دلم خیلی درد میکرد بابایی میگفت سردی کردی و خلاصه به خالت گفتم دلم درد میکنه گفت حتما نینی داری برو ازمایش. رفتم دکترو از اون جا هم سونو گرافی که معلوم شد داریم مامان بابا میشیم عزیزم با این که وسط اسباب کشی بودیم ولی بودنت باعث دلگرمی من و بابایی میشد ...
8 بهمن 1390

اولین تکون عزیزم

عزیزیکم امشب اعلام حضور کردی بالا خره تکون هات رو احساس کردم میخواستم بخوابم که یهو چند ضربه زدی اولش ترسیدم  صاف نشستم خواب از سرم پرید ولی بعد خیالم راحت شد که هستی و داری واسه خودت بازی میکنی و به مامانی حال میدی ولی هر  وقت تکون میخوری و میخوام به بابایی نشون بدم نا قلایی میکنی و قایم میشی دلم واسه بابایی میسوزه گناه داره اونم دلش میخواد ...
8 بهمن 1390

خرید وسیله های کوپولم

تازه تازه کمی از خریداتو کردیم. اول بابایی رفت واست یه دست سیسمونی کامل گرفت و بعد خاله واست کفش و لباس کرفت و حالا هم مامان بزرگت واست کلی لباس گرفته و همه از امدنت خوشحالن. جیگرمم
21 دی 1390

بدون عنوان

کوچولوی من از وقتی خبر امدنت رو به ما دادن باورمون نشد که ما هم صاحب یه فرشته کوپول شدیم. امیدوارم لیاقت تو رو داشته باشیم ...
21 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پم پم می باشد