اولین تکون عزیزم
عزیزیکم امشب اعلام حضور کردی بالا خره تکون هات رو احساس کردم میخواستم بخوابم که یهو چند ضربه زدی اولش ترسیدم صاف نشستم خواب از سرم پرید ولی بعد خیالم راحت شد که هستی و داری واسه خودت بازی میکنی و به مامانی حال میدی ولی هر وقت تکون میخوری و میخوام به بابایی نشون بدم نا قلایی میکنی و قایم میشی دلم واسه بابایی میسوزه گناه داره اونم دلش میخواد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی